Thursday 11 September 2014

درنگی بر وضعیت اطلاع رسانی حادثه پغمان

حادثه دلخراش پغمان به طور گسترده در صفحات اجتماعی منعکس شده است و اذهان عمومی را جریحه دار کرده است اما نحوه اطلاع رسانی این خبر به ویژه از کانال های رسمی و اظهار نظر دوستان به اصطلاح فعال و صاحب نظر در امور اجتماعی و رسانه ای اما و اگر هایی دارد.

1- خانواده قربانیان برای حفظ حیثیت و آبروی خویش در جامعه سنتی افغانستان خواستند و خواهش کردند که موضوع تجاوز عل...
نی نشود، خواسته ای به حق و قانونی که حتی در قوانین داخلی افغانستان هم رسیدگی به چنین دعاوی با حفظ محرمیت و غیر علنی خواسته شده است اما چنین نشد که نشد و مانند همیشه در بوق و کرنا کردند.

2-گفته شد یک تن از قربانیان جان داده و برایش مصیبت ها خوانده شد و ...آخر سر هم گفته شد زنده است، نتیجه احساسی شدن، زود باور کردن و قضاوت سریع کردن و ...

3-فرمانده پلیس کابل نوشته ای سرشار از احساسات را در صفحه فیس بوک اش منتشر می کند، دستگیری سریع چند تن از عاملین توسط پلیس و اطلاع رسانی این فرمانده قابل قدر است اما جنرال صاحب باید هوشیار باشد فیس بوک نویسی تنها وظیفه او نمی باشد چه بسا که نوشته ای او و ارگان پلیس را دچار دردسر کند چه خوب بود که ایشان با دقت به وظیفه اش که همانا کشف و تحقیق مسلکی جرایم است بپردازد بقیه امور را به دیگر نهاد ها بسپارد.

4- چند تن از متهمین در مقابل خبرنگاران آورده می شوند تا اعتراف کنند اما آنها انکار کردند و حادثه را دیگر گونه بازگو کردند؛ به یاد داشته باشیم که آنها هنوز به عنوان متهم یاد می شوند و نمایش تصاویر آنها و حتی نامبردن از آنها در مرحله متهم بودن خلاف قانون است که متاسفانه عمل نشد.

5- مجازات اعدام برای مرتکبین چنین جرمی یا متجاوزین به عنف و خواست آن از طرف افکار عمومی که روان شان جریحه دار شده است عیبی نیست اما درخواست مجازات برای یک مجرم از وظایف سارنوال یا دادستان است که با استناد به قانون جزا چنین جزایی را درخواست کند که متاسفانه در قوانین جزایی افغانستان برای عامل تجاوز جزای اعدام پیش بینی نشده است و حداکثر جزا شانزده سال زندان پیش بینی شده است.

در چنین مواقعی خوب است هم از احساسات و هم از عقل کار گرفت.

No comments:

Post a Comment