قبل از ورود به گزارشنامه روز اول سمینار یک نکته را هم در باب وقت شناسی مردم استرالیا یاد آور می شوم.
در تکتی که بوک کرده بودم ذکر کرده بودند که ترن 9:17 حرکت می کند و 10:45 می رسد به هدف اول بعد از 15 دقیقه اتوبوس ساعت 11:00 حرکت می کند و 13:35 به مقصد دوم می رسد و بعد از 45 دقیقه 14:20 راه می افتد و 19:50 به هدف نهایی می رسد که در طول سفر هم دیدم دقیق سر 9:17 ترن راه افتاد و سفرهای بعدی هم با اتوبوس با بس بود که آنها هم سر همان ساعت و دقیقه حرکت کرده و در همان دقیقه ای که ذکر شده بود رسید و در برگشت نیز که یکسره با بس آمدم راننده در همان شروع حرکت با بلندگو اعلام کرد که فردا صبح ساعت 5:45 به ترمینال ملبورن می رسیم با خودم گفتم یارو رو ببین بدون ان شاالله چه با قاطعیت می گه یک ربع مانده به شش می رسیم بعدش که فردایش اتوبوس از وست گیت که پایین آمد ساعت 5:38 بود گفتم برو که گپ یارو دروغ بر آمد بعدش که در ترمینال سوترن کراس ملبورن ترمز گرفت ساعت دقیقن 5:45 بود با خود گفتم خدایا این چه سری است؟ بعد به این نتیجه رسیدم که نه جادو است و نه سحر بلکه مدیریت زمان است و وقت شناسی مردمان استرالیاست که فاصله هشتصد کیلومتر را سر همان دقیقه ای که پلان شده به مقصد می رسانند!
خوب روز اول سمینار بعد از یک و نیم ساعت تاخیر در فضای سرد سالن با قرائت دلنشین قرآن توسط آقای بشیر احمد عطایی شروع شد صدایی خیلی عالی که من اول بیرون بودم و صدا را که می شنیدم فکر کردم که نوار کست آقای استاد عبدالباسط را گذاشته اند بعدش که آمدم دیدم که نه یک آدم زنده داشت می خواند بعدها فهمیدم که قاری بنده خدا دارای ویزه بریجنگ است و از بهسود آن هم حصه دوم!، حس منطقه گرایی ام گل کرد که بدانم دقیقن از کجای حصه دوم است نکنه قوم و خویش براییم، البته قیافه نشان نمی داد که حتی هزاره باشد و همچنین نامش "بشیر احمد" خوب روز دوم باهاش بیشتر آشنا شدم و ازش درباره ملک پدرش اش پرسیدم و نیز حنجره طلایی اش را تبریک گفتم و توصیه کردم که از این حنجره را در زمینه موسیقی به ویژه موسیقی انگلیسی به کار گیرد تا مردمان استرالیا هم لذت ببرند ولی او از قضاوت اجتماعی مردم هراس داشت که چطور یک قاری یک خواننده باشد؟ که البته شجریان و غیره را برایش مثال زدم، ناگفته نماند که گفت از منطقه زریافته که پائین تر از آب شیرم یا به قولی طرف های پیتو می باشد که با قریه ما که طرف گیرو است فاصله ای نسبتن طولانی دارد.
بسم الله رضایی جوانی شیک پوش و خوش سیما با عینک و کت و شلواری متناسب پشت مایک رفت و راجع به این سمینار و اهداف و اینکه این فکر از کجا به ذهن دست اندرکاران رسیده و روش کار سه روزه سمینار توضیح داد، بسم الله رضایی را نامش را قبلن شنیده بودم که از معدود جوانان هزاره است که تازگی ها به حیث وکیل مهاجرت تحصیل را تمام کرده و در این زمینه کار می کند و به قوما خدمت می کند و مشتاق بودم که از نزدیک ببینم فن بیان، فصاحت، احاطه به موضوع بحث به ویژه مباحث حقوقی و صداقت در گفتار و کلامش را در همان سخنان اولیه اش درک کردم و نیز در ختم روز که یک مناقشه جدی را چطور و چگونه مدیریت کرد و هر دو طرف قضیه را متقاعد ساخت به فن مدیریت این جوان بیشتر پی بردم و امیدوار شدم که چهره ای است مستعد و بالقوه برای مدیریت جامعه هزاره استرالیا برای آینده؛ من که خیلی امیدوار شدم به ایشان و روز سوم هم بهش تبریک گفتم.
حسین رضایت سخنران بعدی بود که سخنانش را با کمک پاورپاینت درباره اهداف و دستاوردهای هزاره فدریشن شروع کرد، هزاره فدریشن به عنوان ارگانی چتری متشکل از انجمن ها و نهادهای اجتماعی هزاره ها در سال 2010 آغاز به فعالیت کرد از همان زمان تا اکنون رضایت رئیس این نهاد بوده است و یک سری دستاوردهایی هم داشته اند و نیز خود ایشان هم مورد اتهام مردم بوده که همواره رئیس است، ریاست را مادام العمری ساخته و اگر از ملاقات با مقامات استرالیایی در سطح ایالت و حتی فدرال اگر صحبت می کند بیشترین آنها را تنهایی انجام داده، گزارشی مشروح از آن ها را حتی در سایت این نهاد منتشر نکرده و بیشتر برای کسب شهرت و استفاده های شخصی این کار را انجام داده است؛ البته خود ایشان هم در سخنان خود تلویحن اشاره کردند که مقامات استرالیایی می خواهند ملاقات ها محرمانه باشد!!! و ما نمی توانیم همه چیز را در فیس بوک نشر کنیم و در قبال هر حرف (مفت) هم پاسخگو نیستیم و ...
من فکر می کنم اکنون رضایت ازهزاره فدریشن و رئیس هزاره های استرالیا رضایت دارد و با توجه به تسلطی که بر زبان انگلیسی پیدا کرده و آشنایانی که در احزاب استرالیا برای خود درست کرده و خود را به عنوان رهبر هزاره های استرالیا جا زده کی دلش می خواهد از این مقام و ریاست کناره گیری کند؟ هزاره فدریشن برای او یک بزنس است چگونه می توان انتظار داشت که این بزنس را که حالا در موقعیت سود دهی رسیده است رها کند؟ او ملا است و به فن بیان و فصاحت و بلاغت آشنا است، توده ها را با سخنان دلکش خود و مرثیه سرایی برای بابه مزاری و ...فریب می دهد و با انگلیسی و پاورپاینت و اداهای روشنفکری به جوانان می فهماند که زبان آنها را هم می داند، البته که من خوب او را نمی شناسم و کدام دشمنی خاصی هم با او ندارم و اذعان هم دارم که آدم زرنگ، زبان باز و تیز و جسوری هم هست و در مقاطعی هم که الحق با سخنان و عملکرد هایش از حقوق هزاره ها در استرالیا و افغانستان دفاع کرده است و یک شخصیت بالفعل و توانمند هست که در مقابل تحجر و دیدگاههای بسته ایستاده است اما فکر می کنم که ایشان باید به اساسات دیموکراسی و مردم سالاری هم احترام بگذارد و بگذارد که هزاره فدریشن بدون ریاست ایشان هم به راه خود ادامه دهد و البته که هزاره فدریشن باید از تجارب ایشان هم مستفید گردد.
ادامه گزارش در پست ها بعدی
اقای نظری همیشه سبز باشی در تمام امورات زندگی
ReplyDelete